بسم الله الرحمن الرحیم، من کارشناسی رو رشته مهندسی نفت دانشگاه شریف بودم.معدلم 17.26 بود و نمره زبانم ۱۰۵ تافل بود. ریکام تقریبا از همه استادهای دانشکده داشتم منتها برای دانشگاهی که پذیرش گرفتم فقط یه دونه ریکام کاغذی از استاد راهنما رو فرستادم.مقاله کنفرانسی هم یه دونه داشتم ولی چون تاریخش برای بعد از تاریخ اپلای بود، توی رزومم نذاشتم، که یک مقاله خارجی بود. یه سری مدارک غیر مرتبط هم در رزومم بود که مقاله بی ربط هم داشتم، یادم نیست اون رو به رزومه الصاق کردم یا نه. یک مدال نقره المپیاد ریاضی هم داشتم که فکر می کنم اون برای خارجی ها بی ربط بود و بنیاد نخبگان و استعدادهای درخشان که به رزومه اضافه می‌کنند.

 

به چند دانشگاه اپلای کردید؟

 

من برای ۶یا۷ تا از دانشگاه های خوب آمریکا در حوزه نفت اپلای کردم مثل Texas at Austin، A&M و Stanford منتها پذیرش نگرفتم،برای دانشگاه DTU دانمارک اپلای کردم و پذیرش گرفتم اما برای دانشجو های خارج از اتحادیه اروپا شهریه داشت که خوب من مایل نبودم شهریه بدم و اونو نرفتم، دانشگاه NTNU در نروژ پذیرش نداد، ولی Stavanger در نروژ پذیرش داد و من اومدم Stavanger .

 

لطفاً از دانشگاهی که درس میخونید برای ما بگید.

 

دانشگاهی که اینجا داریم درس میخونیم با محوریت رشته نفت و صنعت نفت تاسیس شده چون میشه گفت اینجا یه جورایی خوزستان نروژ هست، عمده سکوها، پلتفرم ها و فیلدهای نفتی اینجا هستند، دانشگاه رو هم اگه بخوایم معادل‌سازی کنیم معادل با دانشگاه نفت اهواز هست.

 

اگر امکانش هست لطفاً درباره فاند تون به ما بگید.

 

اینجا شهریه نداره اما از اونجایی که شهریه نداره برای مستر فاند نداره، منتها شما میتونید به عنوان TAship (تدریسیار)و RAship و انواع و اقسام دستیارها کار کنید اینجا، مثلا من الان در 2 درس TA هستم که حدود ۵۰ درصد هزینه‌ها را پوشش میدهد.

 

درباره شهری که زندگیمی کنید (Stavanger) هم لطفاً بگید.

 

یه شهر کوچیک با جمعیت حدودا ۱۵۰ هزار نفردر ساحل غربی نروژ هست،سبک زندگی شان به صورت اسکاندیناوی هست، خیلی گرم نیستند ولی خب ویژگی مثبتی که دارند اینه که خیلی نژاد پرست نیستند، در واقع در اسکاندیناوی بهترین جایی که از حیث اجتماعی میتونيد بياين اینجا هست.

 

شرایط درس خواندن در خارج از کشور سخت تر یا ایران؟

خوب من یک سال در دانشگاه مدرس یه نصف ارشد خوندم و این باعث شد یه مقدار با مستر ایران و اینجا آشنا بشم..فکر می‌کنم از نظر تحصیلی فشار روی دانشجو اینجا کمتره . دانشجو دستش بازه و اگه بخواد قوی کار کنه با خودشه و اگه میخواد ضعیف کار کنه باز هم با خودشه، یه جورایی میشه گفت آزادترهست دانشجو ولی خب به تبع نتایج بهتری میشه در ایران گرفت یعنی اگر بخوایم به طور نرمال بررسی کنیم در همان دانشگاه مدرس، عمده دانشجویان مقاله داشتند، منتها یک مقاله کنفرانسی نتیجه ایده عالی برای دانشجویان مستر اینجا هست. بنابراین میشه گفت اگر منفعل باشی ایران خیلی بهتره ،درسا اینجا ساده تره و نه تنها این جا بلکه، من تو کل اتحادیه اروپا از دوستان هم رشته ایم پرسیدم میگن اینجا آنچنان سطح پایین نیست و سطح بالاست ولی خب من وقتی با ایران مقایسه می‌کنم می‌بینم واقعا سطح پایینه یعنی ایران سخت تر هست دروس. اساسا دسترسی سخت افزاری، زیرساختی و آزمایشگاهی اینجا بهتره ولی خب کاری که من اینجا انجام میدم مرتبط با کامپیوتر هست برای همین خیلی فرق نمی‌کرد که اینجا باشم یا اونجا باشم، در واقع سختیش یه جورایی میشه گفت، یکسان هست.

 

 

در این مدتی که رفتیم با چه سختی ها و مشکلاتی روبرو شدین؟

 

خب این خیلی کلی هست و من مایلم سختیهای تحصیلی رو بگم چون در سایر زمینه ها بستگی به شخصیت فرد داره، منتها به عنوان مثال برای پیدا کردن یک سوپروایزر خوب، اینجا یک سختی بود که من داشتم که خوشبختانه با یک استاد رومانیایی به توافق رسیدم و یک پروژه خوبی رو شروع کردم. مثال بزنم، اساتید نروژی بهترین گزینه ها نیستند چون سیستم اینجا سوسیال هست و سیستم سوسیال انگیزه و پویایی رو از مردمش گرفته و و خیلی با انگیزه کار نمی کند، برای همین نتایج درجه یکی هم نخواهند گرفت، همانطور که گفتم با یک استاد غیر نروژی و میشه گفت بیشتر درارتباط با صنعت و با پروژه زنده تر، تونستم خوشبختانه ارتباط بگیرم، این یکی از سختی هایی بود که من اینجا تجربه کردم اما از سختی های دیگه اگه بخوام بگم، شما اگر بخواهید اینجا اقتصادی‌ زندگی کنید، یکم دستتون بسته تر هست مثلا شما در ایران میتونید به راحتی توی سلف دانشگاهتون غذا بخورید که سوبسید داره اما اینجا قیمت‌ها گرونتره و شما میتونید غذاتونو از خونه بیارین، همش به خودتون بستگی داره یا جامعه‌ای که اطرافتون هست، محدودترهست مثلاً از شهر بزرگی مثل تهران به یه شهر کوچکی مثل Stavanger میاین. یه تبع افراد دوروبرتون کمتر میشه ولی باز هم به شخصیت خود شما بستگی داره، من وقتی از ایران اومدم اینجا خیلی راحت تو پرواز نشستم و اومدم اینجا و درسامو شروع کردم و اصلا حس غربت نداشتم و واقعاً مشکل عمده ای که منو به خودش درگیر کنه اصلا نداشتم.

 

زمانی بوده که پشیمون بشید.

 

نه، حقیقتا زمانی نبوده که پشیمون بشم. من یک سال در دانشگاه مدرس درس خونده بودم با سوپروایزم رابطم خیلی خوب بود و معدلم نزدیک ۱۹ بود. روی مقاله هایی کار می کردم که به نظرم اگر این روند ادامه داشت، میتونستم در مقطع ارشد دو یا سه تا مقاله خوب در مجله چاپ کنم.وقتی که شما مسیرروانتخاب میکنید، همیشه مصائب و مزایای اون پیش روی شما میاد. منتها تا اینجای کار همه چی خوب پیش رفته، میشه گفت که بهش بعضا فکر کردم اما فکر نمیکنم لحظه‌ای بوده باشه که حتی پشیمون بشم.

 

چقدر برای اپلای هزینه کردید؟

 

حدود 100 هزار کرون که باید برای گواهیه مالی به حساب یکی از بانک های نروژ میذاشتیم. اگر کرون را 1500 در نظر بگیریم، الان میشه 150 میلیون که این مقدار بیشتر است چون کرون الان بیشتر از 1500 هست و اون مبلغ هم از 100 هزارتا بیشتر است. حدود 22 یا 23 میلیون اون موقع وثیقه ی سربازی بود که نمیدونم الان چقدر هست.من معافیتم تحصیلی بوده که ناچار بودم اینو بپردازم. 10 میلیون هزینه ی آزادسازی مدرک در شریف و 5 میلیون هزینه ی جریمه ی یک سال تحصیل که در دانشگاه مدرس داشتم. حدود 10 میلیون هزینه ترجمه مدرک، هزینه سفارت و بلیط بود. جمعا من 100 میلیونِ وقت هزینه کردم که الان فک میکنم خیلی بیشتر از این باشه. هزینه یapplication (درخواست نامه) رو یادم نیس و در سایت دانشگاه باید چک کنید، فکر میکنم که مجانی بود.

 

اصلا چی شد که به فکر رفتن افتادید.

 

خب شما وقتی که توی شریف باشید پیش فرض رفتن هست، اگه اینطور نباشه و به فکر رفتن نباشید این سوال موضوعیت پیدا میکنه، منتها برای شخص من این سوال مهمیه. من برنامم گرفتن مدرک معتبر خارجی در یکی از دانشگاههای خارجی بود که یکی از مراحلش میتونه این باشه که خب من مستر رو در یکی از دانشگاه های معتبر خارجی بخونم که پله ‌ای باشه برای برای یک ترقی بهتر به یک دانشگاه بهتر برای PhD .

 

چرا نروژ اپلای کردید.

 

با توجه به رشته من یه مقدار محدودیت در دانشگاه و کشورها بود چون که همه دانشگاه‌ها و کشورها این رشته را به عنوان یک رشته تحصیلی ندارند. آمریکا بود که به خاطر تحریم ها نمیشه رفت. کانادا بوده که آینده‌ی درخشان نفتی نداره، از اونجایی که پروژه هاشون زیاد مرتبط با نفت سنگین نبود و افق قیمتی نفت همچنان قیمت بالایی رو نشون نمیده پس کانادا حذف شد .انگلیس و استرالیا شهریه ها خیلی بالا است و به راحتی شما برای مستر فاند نمی‌گیرید. بقیه کشورهای اروپایی و نروژ میموند. هلند کشور خوبی بود ولی خوب من اپلای نکردم ولی فکر کنم اون هم شهریه داشت ولی اگر میشد، اون هم گزینه ی خوبی بود. دانمارک رو گرفتم ولی خوب اون هم شهریه داشت، نرفتم. نروژ در قیاس با آلمان و اتریش و ایتالیا خیلی از حیث مدرک بهتر بود. بنابراین گزینه‌ای که انتخاب کردن بهترین گزینه بین گزینه های موجود بود.

 

آیا پیشنهاد میکنید که بچه‌ها اپلاي کنند؟

 

خوب من برای کسی نسخه نمی پیچم، اما به طور کلی بگم، اگر فکر میکنید شرایطتون مثل من هست، من ميگم كه اپلای بکنید.

 

 

لطفاً هرچی که فکر می کنید به درد بچه ها میخوره و ما از شما نپرسیدیم رو بگید.

 

یکی از چیزهایی که همیشه از من میپرسن، هزینه ی زندگی هست و همونطور که گفتم ۵۰ درصدش با تدریسیاری پوشش داده میشه، اما این که هزینه ی زندگی چقدر میشه؟ شما اگر بخواین یک لایف استایل متعادلی داشته باشید، باید روی 6۰۰ یورو یا حدودا 6 هزار کرون حساب کنید. زندگی با این مبلغ خیلی ایده‌آل و درجه یک نخواهد بود یعنی نه خیلی ساده و نه خیلی سخت. برای یک لایف استایل متعادل، میشه همه هزینه ها رو با این مبلغ پوشش داد.

یه نکته ای که به اعتقاد من خیلی مهمه اینه که خب، شما درباره ی اپلای میپرسید، خب من در جوابش میگم که شاید حداقلش اینه که باید در رابطه با این فکر کنیم. به اعتقاد من نمیشه بداهه نتیجه گرفت که حتما باید اپلای کرد و از این کشور رفت. اینجا هم مشکلات خودش رو داره، یکی از ساده ترین چیزا اینه که شما از حیث اقتصادی خودتونو در حالت بیمه نمیبینین، منتها خب این شرایط برای حتی نروژ که یکی از بزرگترین صندوق ذخایر ارزی دنیا رو داره، هم هست. یعنی اینها سیاستمداراشون خیلی آینده ی اقتصادی کشور رو از حیث اشتغال و با توجه به اینکه با محوریت نفت هست کشورشون، خیلی خوب نمیبینند. حالا ظهور اقتصادی مثه چین داره کل دنیا رو تحت تاثیر قرار میده یعنی اینجا هم بیکاری هست، اینجا هم نگرانی نسبت به آینده داره بیشتر میشه. من نمیگم مردمشون خیلی به این فکر میکنند چون به اون صورت اقتصادشون سیاست زده نیست و اقتصادشون نا آرامیه عجیب و غریبی نداره، منتها اینجا هم این مشکلات هست، حالا مشکلات اجتماعیش به جای خود اینکه به راحتی نمیشه ارتباط برقرار کرد با مردمان اینجا. توی این شهر حدود 700 یا 800 ایرانی زندگی میکنند که خب عدد خیلی بزرگی هست و کسر بزرگ اینها هم بخاطر اینکه نفتی بودن و آمدن اینجا و در دوران طلایی نفت اومدن کار گیر آوردن . منتها من همه ی 700 یا 800 نفر رو نمیشناسم اما افرادی رو که میشناسم، عمدتا با همین جامعه ی ایرانیا هستن یعنی به راحتی با جامعه ی اینجا ارتباط برقرار نکردند. خب حالا شما جامعتونو محدودتر کنید ، آیا این نمیارزه یا میارزه. من با خیلیا که صحبت میکنم که انواع و اقسام آدم ها رو شامل میشدند، خیلیاشون نروژ رو به عنوان جایی که دراز مدت بشه زندگی کرد نمیبینند و خیلیاشون میگن میخوان خودشونو باز نشست یا بازخرید کنند و برگردند ایران. خلاصه اینجا حلوا پخش نمیکنند. شما اگه بیاین اینجا یه سری مسائل و صورت مسائل پاک میشه، منتها مسائل جدید ساخته میشه، شاید کوچکتر، منتها همچنان مسائل هستند. زندگی simpleتر هست،simple نه به معنای ساده، یعنی پیچیدگیش همش حذف شده اما ذهن میتونه مسائل عجیب و غریب دیگه واسه خودش طرح کنه. Simple به معنای آسوده نیست یعنی basic شده و ساده ترشدن زندگی. این کلیتی بود که به اعتقاد من لازم بود که بگم.